روش مارتینگل یکی از چالشبرانگیزترین استراتژیهای مورد استفاده در معاملات فارکس و مدیریت سرمایه است که برای بیشتر معاملهگران کاملا شناخته شده است. ابتدا لازم است که تاریخچه مربوط به این روش را بدانیم تا بتوانیم از آن استفاده موثر و عاقلانهای داشته باشیم.
در دهه سی میلادی، جیسی لیورمور (Jesse Lauriston Livermore)، سرمایهدار اهل ایالات متحده آمریکا، از یک استراتژی ساده قیمتی برای ایجاد ثروت استفاده نمود و پس از آن، در دهه پنجاه میلادی، وارن بافت (Warren Edward Buffett)، سرمایهگذار، اقتصاددان، مدیر اجرایی و نیکوکار آمریکایی، شرکت سرمایه گذاری خود را با دیدی طولانی مدت تأسیس کرد که امروز بالغ بر ۵۱۶ میلیارد دلار سرمایه دارد.
در دهه هشتاد میلادی، جیمز سیمونز (James Harris Simons)، ریاضیدان، مدیر صندوق پوشش ریسک میلیاردر و نیکوکار آمریکایی، مفهوم معاملات الگوریتمی یا الگوی تریدینگ را مطرح کرد که با استفاده از آن، توانست ثروت خود را به ۱۸ میلیارد دلار برساند.
این موارد نشان میدهند که بازار سرمایه چقدر متنوع است و مردم همیشه از روشهای متنوعی برای کسب درآمد استفاده میکنند. هر روزه، هزاران استراتژی دیگر نیز از سوی معاملهگران مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از این روشها روش مارتینگل است که در این مقاله قصد داریم به معرفی آن بپردازیم.
کاربرد عملی روش مارتینگل در معاملات
روش مارتینگل (martingale) یکی از استراتژیهای جذاب و کاربردی است که گاهی معاملهگران حرفهای و با تجربه بالا به سراغ آن میروند. لازم به ذکر است که اجرا کردن این استراتژی مستلزم در نظر گرفتن ابعاد مختلفی است که باید با دقت زیادی مورد بررسی قرار گیرند.
اگر شناختی کلی در مورد روش مارتینگل پیدا کرده باشید، احتمالاً ذهن شما با این چالش روبرو خواهد شد که اساساً رشتههای طولانی و متعدد ضرر، تا چه حد میتواند مرگبار و کشنده باشند؟ در چنین شرایطی، آیا استراتژی مارتینگل در فارکس برای یک معاملهگر واقعاً مرگبار نیست؟ لازم به ذکر است که یکی از مسائل و موضوعات مهم در استفاده از روش مارتینگل، برخورداری از درکی نسبی در مورد جریان بازار است.

در بازار معاملات، یک روند (Trend) ممکن است تا مدتی طولانی پایدار باشد و اگر ما شناخت درستی از رفتارسنجی آن داشته باشیم، میتواند تا مدتها در راستای اهداف ما حرکت کند. یکی از راهکارهای صحیح مواجهه با روش مارتینگل در زمانی که برای معاملات به کار گرفته میشود، این است که با دو برابر کردن قیمت، ضرر خود را به طور مداوم کاهش دهیم.
در مثالی که در ادامه به آن اشاره میکنیم، در مرحله ورود دو واحدی، لازم است تا جفت ارز یورو/ دلار آمریکا (EUR/USD) از 1.263 به 1.264 بازگردد تا معامله موفقی داشته باشیم.
بلافاصله پس از آن که قیمت کاهش مییابد و ما با چهار واحد وارد معامله شدیم، لازم است تا به جای 1.264، قیمت به 1.265 باز گردد تا ما در استراتژی به موفقیت دست پیدا کنیم. هر چه به مراحل بالاتری از ورود سنگین به بازار وارد میشویم، امکان جبران ضرر ما با سطح پایینتری از قیمت وجود دارد. به عبارت دیگر، در هر مرحله، ما از روش مارتینگل برای جبران ناتوانی نمودار در بازگشت به قیمت مبنا، مبالغ بیشتری را سرمایهگذاری میکنیم. باید در یاد داشته باشیم که احتمال عدم بازگشت نمودار به قیمت مبنا به طور بالقوه وجود دارد و معاملهگر در این مورد، بسته به احتمالات واکنش نشان میدهد.

چرا روش مارتینگل در بازار جفتارزها و اوراق بهادار کاربرد بیشتری دارد؟
یکی از علل جذابیت بیشتر و کاربرد بالای این استراتژی در بازار اوراق بهادار این است که برخلاف بازار سهام، بازار اوراق بهادار به ندرت وارد ضررهای سهمگین مداوم شده و در اصطلاح صفر میشود. بر خلاف شرکتها که ممکن است به دلایل گوناگون حتی در چند روز زمینگیر و به طور کامل ورشکسته شوند، تقریباً غیرممکن است که اقتصاد کشوری به صورت کامل، به نقطه ضرر مطلق وارد شود.
با این حال، نباید دچار این تصور اشتباه شویم که بازار اوراق بهادار رکود یا سقوط ندارد. در برخی موارد، با توجه به موقعیتهای سیاسی و اقتصادی، بانک مرکزی کشورهای مختلف ممکن است برای دستیابی به اهداف خاصی به شکل تصنعی ارزش اوراق بهادار خود را تغییر دهند. با وجود این، مجددا تاکید میکنیم که در اغلب موارد رسیدن به صفر در این بازار بسیار بعید است.

بازار فارکس مزیت دیگری را نیز در اختیار تریدرهایی قرار میدهد که سرمایه کافی برای استفاده از روش مارتینگل دارند. توانایی دریافت سود معاملهگران را قادر میسازد تا با درآمد بهره بخشی از زیانهای خود را جبران نمایند. به عبارت دیگر، یک معاملهگر باتجربه و آشنا با روش مارتینگل میتواند از آن حتی برای حرکت به سمت مثبت نمودار و بازار نیز استفاده کند. این معاملهگران حرفهای با استفاده از ارز، با نرخ بهره پایین قرض میگیرند و ارزی با نرخ بهره بالاتر را به صورت پلهای میخرند.
معاملهگرانی که از روش مارتینگل استفاده میکنند، باید هوشیار و موقعیتسنج باشند چون آن چنان که به نظر میرسد، این استراتژی نتایج جالبی به دنبال ندارد. مشکل اصلی این استراتژی این است که ممکن است معاملهگری با دیدی محدود و عدم شناخت کافی در مورد روند بازار وارد این بازی طولانی شود و نه تنها نتواند به حد مبنا (ضرر صفر) بازگردد بلکه دچار حجم بالایی از ضرر و زیان شود به گونهای که پیش از تغییر روند بازار به کلی از دور معامله خارج شود.
لازم به ذکر است که پیش از ورود به مارتینگل، لازم است بررسی کنیم که حد سرمایه ما تا چه میزان ریسکپذیری دارد و همچنین ممکن است روند کلی تا چه حد به سمت منفی و ضرر حرکت کند. در نهایت، همیشه پیش از ورود به یک استراتژی و یک برنامه مارتینگل، باید از خود بپرسیم که در این استراتژی، تا چه میزان از سرمایه خود را حاضر هستیم در معرض ریسک قرار دهیم.
به این ترتیب، میتوانیم بگوییم که شانس درگیر شدن ما در معاملهای با شکست سنگین کاهش پیدا خواهد کرد. به همین دلیل است که معاملهگران با تجربه همیشه مسیر استفاده از روش مارتینگل را به جادهای لغزنده تشبیه میکنند که ورود به آن مستلزم دقت بالایی است.
روش مارتینگل دقیقا چگونه عمل میکند؟
روش مارتینگل استراتژی نسبتا قدیمی است که توسط پال پیر لِوی (Paul Pierre Levy)، ریاضیدان فرانسوی، معرفی شده است. او مبنا و اساس چند نظریه احتمال، مانند زمان محلی، توزیع پایدار و تابع مشخصه را نیز پایهگذاری کرده است.
مفهوم روش مارتینگل ابتدا در صنعت شرطبندی به کار گرفته شد، به گونهای که بسیاری از مراکز شرطبندی ایدههای خود را برای معرفی حداقلها و حداکثرهای شرطبندی خود به کار میگرفتند. این استراتژی وابسته به ایدئولوژی بازگشت به میانگین (Mean Reversion) است که بر اساس آن، معاملهگر مبلغ باخته یا از دست رفته خود را برای مرحله بعد دو برابر میسازد.
برای مثال، در صورتی که ارزش معامله ما 10 دلار باشد و آن را از دست داده باشیم، روش مارتینگل به ما توصیه میکند تا در مرحله بعد، معامله بزرگتری را انجام دهیم. اگر در مرحله بعد نیز معامله خود را از دست بدهیم، مبلغ بزرگتری را برای مراحل بعد انتخاب میکنیم. در این استراتژی فرض بر این است که در یک نقطه معین، خط باخت برعکس میشود و همه ضررها با یک برد بزرگ جبران میشود.

روش مارتینگل در معاملات بورس
ارزش اوراق بهادار هر روز نوسان دارد و با حرکت خود، همیشه الگوهایی را ایجاد میکند که باعث میشود روش مارتینگل به عنوان معیاری برای سنجش یک روند محسوب شود. زمانی که تریدری معامله خود را آغاز میکند، هدف او به دست آوردن سود از یک روند است به گونهای که پس از زمان خرید، میخواهد روند صعودی شود و پس از زمان فروش نیز همواره خواستار نزولی شدن روند هستند و در نهایت، سودآورترین معاملات آن معاملاتی هستند که روی یک خط روند مشخص در حرکت باشند.
از آنجا که بازار با ریسکهای غیرمنتظرهای مواجه است، شناسایی یک روند مشخص کار دشواری است. به همین خاطر است که حتی بهترین معاملهگران جهان نیز گاهی اوقات دچار ضررهای چشمگیری میشوند و زمانی که این اتفاق برای تریدر میافتد، روش مارتینگل مورد استفاده قرار میگیرد و به کاربر توصیه میکند تا معامله بعدی را دو برابر انجام دهد.
نمونه بارز این مسئله زمانی بود که بیل آکمن (William Albert Ackman)، یکی از مدیران و سرمایهگذاران برجسته، در سال ۲۰۱۶ سهام یکی از رستورانهای زنجیرهای به نام Chipotle Mexican grill را با قیمت ۴۱۰ دلار خریداری کرد. چند ماه بعد از خرید سهام این رستوران، پیش از آن که این سهام سقوط کند، ارزش آن به 500 دلار افزایش یافت و پس از آن، در اوایل سال ۲۰۱۸، به صورت ناگهانی تا قیمت 250 دلار سقوط کرد. در این زمان، صندوق او سهام بیشتری را خریداری کرد. در سه ماهه اول سال، ارزش سهام شروع به افزایش کرد و تا ماه آگوست، با قیمت 520 دلار معامله شد.
به این ترتیب، سرمایهگذاریهایی که او با قیمت 250 دلار انجام داده بود، باعث شد تا سود بیشتری را نسبت به سرمایهگذاری اولیه به دست آورد.

استفاده از روش مارتینگل و ریسکهای مربوط به آن
استفاده از روش مارتینگل در معاملات فارکس ممکن است با ریسکهایی همراه باشد. بنابراین در استفاده از آن لازم است تا دقت زیادی را به خرج دهیم چون که روند قیمتی اوراق بهادار ممکن است سقوط کند و به خسارات قابلتوجهی منجر شود. برای مثال، اتفاقی که در سال 2018 در بازار طلا روی داد، به این شکل بود که قیمت طلا در ماه آوریل به 1,365 دلار رسید؛ پس از آن سقوط کرد و در ماه آگوست، به قیمت 1,160 دلار رسید.
بنابراین، معاملهگرانی که روی طلا سرمایهگذاری کرده بودند و با استفاده از روش مارتینگل، به خریدهای دو برابری خود ادامه میدادند، دچار ضررهای بزرگی شدند چون در آن زمان، روند معکوس نشد.
در موردی دیگر، بیل آکمن چند سال پیش، زمانی که ارزش سهام 150 دلار بود، در شرکتی به نام Valeant Pharmaceuticals سرمایهگذاری کرد. بعد از گذشت چند ماه، ارزش سهام به 250 دلار افزایش یافت و سپس شروع به کاهش کرد. همچنان که ارزش سهام به روند نزولی خود ادامه میداد، آکمن بیشتر امیدوار بود که سهام بهبود یابد اما این طور نشد و در سال 2017، با زیان 4.4 میلیون دلاری خود، از این سرمایهگذاری خارج شد.
بنابراین، لازم است به خاطر داشته باشیم که استفاده از روش مارتینگل مستلزم آشنایی با قواعد و اصول خاصی است که باید در دوره آموزش فارکس آن را فرا بگیریم.

مزایا و معایب روش مارتینگل
روش مارتینگل دارای مزایا و معایب متعددی است که در ادامه، به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
مزایا:
- در روش مارتینگل، نیازی به پیشبینی روند بازار نیست.
- با استفاده از برنامهای صحیح، امکان افزایش سود بالا وجود دارد.
- با توجه به سود و کسری، میتوانیم نتیجه را محاسبه کنیم.
- با رعایت اصول و قوانین، استفاده برای مبتدیان امکانپذیر است.
معایب:
- معاملهگر همیشه در معرض خطر بزرگی قرار دارد.
- در صورت عدم رعایت موارد امنیتی، امکان از دست دادن مبالغ زیادی توسط معاملهگران خُرد وجود دارد.
- نسبت ریسک به ریوارد برای معامله گران خُرد و متوسط خوب نیست.

سیستم مرگبار مارتینگل چیست؟
در روش مارتینگل، فرض بر این است که ما پس از هر باخت، شرط خود را دو برابر میکنیم تا برنده شویم. این بدان معنی است که با یک برد، کل ضررهای خود را (به علاوه شرط اصلی) بازمیگردانیم.
در صورت برد، شرط ما به شرط اولیه، مثلا 10 دلار باز میگردد و تا وقتی که به باخت نرسیم، روی ۱۰ دلار باقی میمانیم. پس در هفت باخت متوالی که در هشتمین شرط به برد میرسد، شرطهای ما مانند مثال زیر خواهد بود که بر روی قرمز یا مشکی شرطبندی کرده است.

برای اشاره سادهتر، مثالهای مربوط به مارتینگل اصلی با رنگ قرمز و مثالهای مربوط به مارتینگل معکوس با رنگ آبی نشان داده شده است:

در پایان این سری از باختها، ما 10 دلار سود کردیم و در این فرآیند، تا مرز ایست قلبی پیش رفتیم. آیا ارزش داشت دردسر کاهش 1270 دلاری یا در صورت باخت در دور هشتم، کاهش 2550 دلاری را بپذیریم؟!
روشن است که نه! به احتمال زیاد پس از باخت ششم یا هفتم، تسلیم خواهیم شد و بدون ریسک 1000 تا 2000 دلاری، هیچ راهی برای برگرداندن آن نخواهیم داشت.
باید به خاطر داشته باشیم که حداکثر شرط مجاز در اغلب میزهای رولت برابر با 2000 دلار است. این محدودیت میز به نفع کازینو است چون مانع از برگرداندن تمام ضررهای ما در سناریوهایی مانند این میشود. بعد از باخت هشتم، اصولا زیانهای تجمعی ما محبوس خواهند شد و ما پول زیادی را از دست خواهیم داد. حال، به سیستم مارتینگل در یک سری برد متوالی نگاهی میاندازیم تا ببینیم که چه اتفاقی میافتد:

سود تجمعی 70 دلاری منهای 10 دلار ضرر در شرط هشتم برابر با 60 دلار سود پس از یک سری برد شگفتانگیز خواهد شد.
سخن آخر
اگر به درستی از روش مارتینگل استفاده کنیم میتواند در جهت بازگرداندن ضرر و داشتن معامله موثر کمک زیادی به ما کند. با این وجود اگر اوضاع خوب پیش نرود، سود ما از دست خواهد رفت. بنابراین لازم است تا برای یادگیری آن زمان بگذاریم و در یک حساب دمو (Demo Account) آن را تمرین کنیم. باید اطمینان حاصل کنیم که حساب متعادل سالمی داریم تا بتوانیم به درستی ریسکهای موجود را مدیریت کنیم.
سوالات متداول
فلسفه اصلی این استراتژی مبارزه یا به عبارت دیگر، تعامل با روند به شرط تغییر ناگهانی آن است. به بیان دیگر، در این روش، ما بعد از هر بار ضرر به صورت پلهای مبلغ بیشتری را وارد فرایند سرمایهگذاری میکنیم تا در صورت تغییر روند بازار، حد ضرر قبلی جبران شود. در روش مارتینگل، با افزایش پلهای سرمایه درگیر با پروژه، در جهت رفع (یا کاهش) زیانهای قبلی حرکت میکنیم.
در این مورد، عوامل کلی مختلفی وجود دارند که میتوان به آنها اشاره کرد، مانند شناخت دقیق روند بازار یا درک حد نهایی ضرر سهم یا ارزش اوراق بهادار. اما به طور فنی، عوامل اصلی موفقیت در روش مارتینگل شامل موارد زیر است:
- تعیین صحیح گامهای پیشروی سرمایه درگیر در پروژه
- شناسایی نقاط مناسب برای ورود میزان جدیدی از سرمایه
- تعیین میزان منطقی سرمایهگذاری در یک پروسه
پاسخ به این پرسش به حیطه و بازاری بستگی دارد که استراتژی در آن پیاده خواهد شد. در بازار سهام، این استراتژی ممکن است در خطر سقوط کامل سهم بوده و با رسیدن سهم به حد بالایی از ضرر، ریسک از دست رفتن کامل سرمایه وجود دارد. اما به عنوان مثال، در بازار اوراق بهادار و جفتارزها، این ریسک بسیار کمتر است چون شانس ضرر شدید و رسیدن به حد بالایی از ضرردهی بسیار کم است. باید به خاطر داشته باشیم که توانایی بازار در رفتن به سمت منفی، مشخص میکند که استراتژی ما تا چه حد ریسک دارد.