فضای معاملات بازار فارکس و ارزهای دیجیتال بسیار پُر ریسک و خطرناک است. به همین دلیل است که دانستن میزان اندازه پوزیشن یا پوزیشن سایز در معاملات برای هر معاملهگری بسیار ضروری است. عدم آگاهی در مورد نحوه محاسبه میزان پول برای سرمایهگذاری و عدم خروج به موقع از معامله، بسیاری از معاملهگران را دچار ورشکستگی کرده است. مدیریت ریسک و شناخت پوزیشن سایز معاملات برای کسب سود بیشتر و جلوگیری از کاهش سرمایه برای هر معاملهگری لازم است.
در واقع، محاسبه پوزیشن سایز یکی از نکات ضروری و با اهمیت مدیریت ریسک است. در بازارهای مالی، بارها پیش آمده که معاملهگران از استراتژیهای بسیار کارآمدی استفاده کردهاند ولی تنها به دلیل عدم محاسبه حجم معامله یا سایز پوزیشن، دچار آسیبهای بسیار جدی و جبران ناپذیری شدهاند.


مدیریت ریسک چیست؟
به فرآیند پیش بینی، تشخیص، ارزیابی و کنترل ضررها و تهدیدات احتمالی در مورد بخشی یا تمام سرمایه ما مدیریت ریسک گفته میشود. مهم نیست که این ریسکها به ناآرامی های درون بازار هستند مربوط و یا بحران های ژئوپلیتیکی، آنها ناشی از تحلیلهای تکنیکال نادرست هستند و یا به فاندامنتال بازار مربوط هستند. در هر صورت، استفاده از یک مدیریت ریسک صحیح و به کار گرفتن ابزارهای مناسب آن در زمان درست، به ما کمک میکند تا تصویر کامل و روشنی از خطرات احتمالی پیش رو داشته باشیم.
نباید فراموش کنیم که ما ریسک خود را مدیریت نمیکنیم که اصلا ضرر نکنیم، بلکه ما با استفاده از مدیریت ریسک، تلاش میکنیم تا زیانهای خود را کوچکتر کرده و بفهمیم کدام ریسکها ارزش خطر کردن دارند.
ما هیچ معاملهگری را پیدا نخواهیم کرد که به ما بگوید هیچ گاه ضرر نکرده و یا ضرر نخواهد کرد! این مهمترین قانون تمام بازارها است و تنها شامل بازارهای مالی نمیشود. اگر قصد ماندن در بازارهای مالی و سود کردن مداوم را داشته باشیم، لازم است تا ریسک خود را با ابزارهایی مدیریت کنیم که در ادامه این مقاله، آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

اهمیت مدیریت ریسک در معاملات
همان طور که پیش از این گفتیم، مدیریت ریسک یعنی توانایی روبرو شدن با یک سری ضرر بدون کال مارجین شدن. به عبارت دیگر، مثلا اگر ما ده معامله انجام دادیم و تمام آنها را ضرر کردیم، حساب معاملاتی ما بسته نشود.
باید به خاطر داشته باشیم که حتی اگر ما یک استراتژی قوی و بسیار عالی هم داشته باشیم ولی مدیریت ریسک را رعایت نکنیم، به راحتی ممکن است تمام سرمایه خود را از دست بدهیم. اگر باور ندارید، مثال زیر را در نظر بگیرید:
تصور کنید دو معاملهگر به نامهای امیر و حسین داریم که هر دو آنها یک حساب معاملاتی 1000 دلاری دارند. امیر و حسین از استراتژی معاملاتی استفاده میکنند که درصد موفقیت آن 50% است. این بدان معنی است که از هر دو معاملهای که آنها انجام میدهند، یکی را سود می کنند. نسبت ریسک به ریوارد آنها نیز 1 به 2 است. در اینجا، مفهوم ریسک به ریوارد را هم توضیح میدهیم.

مفهوم ریسک به ریوارد
تصور کنید که ما در حال ورود به معاملهای هستیم که حاضر هستیم در آن، 100 دلار ضرر یا ریسک کنیم. ولی اگر بازار مطابق میل ما پیش برود و سود کنیم، میتوانیم 200 دلار به دست آوریم. این 200 دلار دو برابر 100 دلاری است که ما حاضر بودیم ریسک کنیم. این همان چیزی است که ما به آن نسبت ریسک به ریوارد 1 به 2 میگوییم. به زبان ساده، ریوارد یا پاداش ما دو برابر ریسک یا ضرر ما است.
حال، تصور کنید که ما قصد ورود به معاملهای را داریم که حاضر هستیم در آن، 100 دلار ریسک یا ضرر کنیم. ولی اگر بازار انتظار ما را برآورده کند و ما به سود برسیم، مبلغی که به دست خواهیم آورد، 1000 دلار خواهد بود. حالا نسبت ریسک به ریوارد ما در این معامله 1 به 10 خواهد بود.

اکنون، به مثال خود بازمیگردیم. امیر که معاملهگری طمعکار است، تصمیم دارد در هر معامله، 250 دلار، یعنی 25% از کل حساب خود، را ریسک کند. اما حسین که معاملهگری محافظهکار است، قصد دارد در هر معامله فقط 20 دلار، یعنی فقط 2% درصد کل پولش را ریسک کند. حال باید محاسبه کنیم که نتایج معاملات این دو شخص یا همان سود و زیان این دو نفر چقدر خواهد بود؟ به عبارت دیگر، هر کدام از آنها با احتساب ریسک به ریوارد 1 به 2، با چه میزان ضرر کال مارجین شده و حسابش به صورت خودکار بسته میشود؟
متاسفانه، امیر تنها با 4 معامله زیاندِه، کال مارجین میشود چون کل حساب او 1000 دلار است و اگر معاملهاش موفق نباید، با چهار 250 دلار که قصد ریسک روی آن را دارد، حسابش بسته میشود. یعنی بدون به دست آوردن سودی، تمام سرمایهاش را از دست میدهد.
حال، طبق الگوی بالا، برآیند معاملات حسین را بررسی میکنیم.
ممکن است تعجب کنید و بگویید 40 دلار سود از کجا به دست آمده است؟ در واقع، این همان نسبت ریسک به ریوارد 1 به 2 است. حسین حاضر بود که در هر معامله 20 دلار ضرر کند. حتی اگر بر اساس نسبت ریسک به ریواردش که 1 به 2 است، او 4 معامله 20 دلاری را ضرر کند (80-) ولی 4 معامله 40 دلاری را سود کند، او هنوز 80 دلار به دست آورده است.
این 80 دلار سود برابر است با 8% از کل حساب معاملاتی حسین چون حساب او 1000 دلار است. ولی امیر 100% حساب معاملاتی خود را ضرر کرده و کال مارجین شده است. به همین راحتی، ما میتوانیم قدرت استفاده یا عدم استفاده از مدیریت ریسک صحیح را در مورد امیر و حسین مشاهده کنیم. نباید فراموش کنیم که امیر یک استراتژی با درصد موفقیت 50% هم داشته است ولی متاسفانه از مدیریت ریسک درستی استفاده نکرده است.

پوزیشن سایز یا حجم معامله چیست؟
به بیان ساده، پوزیشن سایز یا حجم معامله یعنی معامله کردن با تعداد واحدها یا سایزهای درستی که اگر ضرر کردیم، فقط بخش کوچکی از حساب ما کسر شود. به بیان دیگر، تعداد واحدهایی که در یک معامله ترید میکنیم، سایز معاملاتی ما نامیده میشود.
توصیه بیشتر معاملهگران حرفهای بازار این است که ما در هر معامله خود تنها 1 تا 2 درصد از سرمایه خود را ریسک کنیم. این بدان معنی است که اگر حساب معاملاتی ما 1000 دلار آمریکا است، 1% آن برابر با 10 دلار است. بنابراین، برای این که کال مارجین شویم، باید 100 معامله ما زیانده باشد تا تمام 1000 دلار خود را از دست بدهیم.
حال ممکن است سوال دیگری برای ما مطرح شود و آن هم این است که چطور میتوانیم محاسبه کنیم که در هر معاملهای که انجام میدهیم، تنها 10 دلار ضرر کنیم؟

قانون ریسک 1 تا 2 درصد چیست؟
قانون ریسک 1 یا 2 درصد یکی از استراتژیهای سرمایهگذاری است که به ما میگوید در هر معامله خود، نباید بیشتر از 1 یا 2 درصد از کل سرمایه خود را به خطر بیندازیم. برای اجرای این قانون، ما باید ابتدا 2% از کل سرمایه آزاد خود را محاسبه نماییم. برای مثال، اگر مارجین آزاد ما 5000 دلار آمریکا باشد، 2 درصد آن برابر با 100 دلار است. علاوه بر این، در کنار قانون مهم 2%، معاملهگران حرفهای همه هزینههای احتمالی آینده نظیر نرخ سواپ، کمسیون بروکرها و غیره را نیز در نظر میگیرند.

تعیین ریسک معامله
این مسئله بسیار مهم است و تقریباً برای تمام تکنیکهای معاملاتی به کار میرود که وقتی از معاملهگری و سرمایهگذاری سخن به میان میآید، ضرر و زیان جزء اجتناپناپذیر کار ما خواهد بود. در اصل، زیان اتفاقی حتمی است.
معاملهگری یعنی بازی با احتمالات و حتی بهترین معاملهگران دنیا هم همیشه تصمیم درستی نمیگیرند. حتی تعداد معاملات سودآور برخی از معاملهگران بسیار کمتر از ضررهای آنان است؛ با این حال، سود بالایی کسب میکنند.
اما این مسئله چطور امکان دارد؟ این اتفاق زمانی ممکن میشود که مدیریت ریسک صحیح و تکنیک معاملاتی روشن و درستی داشته باشیم و تحت هر شرایطی بر اساس این تکنیک عمل کنیم.

به همین دلیل، هر تفکر معاملاتی باید دارای یک نقطه ابطال باشد. این نقطه همان جایی است که میگوییم ایده اولیه ما نادرست بوده و باید هر چه زودتر از معامله خارج شویم تا از زیانهای بیشتر جلوگیری کنیم. در حقیقت، این همان نقطهای است که حد ضرر خود را تعیین میکنیم.
چگونگی مشخص کردن این سطح کاملاً به تاکتیک معامله شخصی و موقعیت به خصوص نمودار بستگی دارد. نقطه ابطال ممکن است به پارامترهای تکنیکال (مثل محدوده حمایت یا مقاومت) وابسته باشد، یا به اندیکاتورها، شکست ساختار بازار یا هر چیز دیگری بستگی داشته باشد.
در واقع، برای مشخص کردن حد ضرر تنها یک راه وجود ندارد، بلکه این خود ما هستیم که باید بهترین تکنیک متناسب با روش معاملاتی خود را بسازیم و حد ضرر خود را بر مبنای آن تعیین کنیم.

چگونگی محاسبه پوزیشن سایز در معاملات
برای درک بهتر چگونگی تعیین پوزیشن سایز، بهتر است از یک مثال استفاده کنیم. فرض کنید که دارایی در دسترس ما برای شروع معاملات 5 هزار دلار است. از آن جا که برای هر معامله، نباید بیشتر از 1% دارایی خود را به خطر بیندازیم، در نتیجه شکست در هر معامله، باید حداکثر 50 دلار از سرمایه ما کم شود.
حال، فرض کنید که پس از انجام تحلیلهای خود، به این نتیجه رسیدهایم که اگر نمودار به مقدار ۵% از نقطه ورود ما، بر خلاف جهت مورد نظر ما حرکت کند، تحلیلهای ما باطل خواهد شد. به عبارت دیگر، اگر بازار ۵% خلاف جهت مورد نظر ما حرکت کرد، ما باید با ۵۰ دلار ضرر از معامله خارج شویم. یعنی 5% از پوزیشن ما باید ۱% از تمام سرمایه ما باشد.

با استفاده از فرمول زیر، میتوانیم اندازه پوزیشن را محاسبه کنیم:
حالا اگر اعداد مثال خود را وارد این فرمول کنیم، به این مقدار خواهیم رسید:
یعنی پوزیشن سایز این معامله ۱۰۰۰ دلار خواهد بود. با تبعیت از این استراتژی و خروج به موقع در نقطه بستن معامله یا حد ضرر، میتوانیم از ضررهای بزرگتر و فجیعتر پیشگیری کنیم. برای استفاده بهتر و افزایش بازدهی این استراتژی، بهتر است مقدار کارمزدی را هم که برای هر معامله پرداخت میکنیم، در نظر بگیریم. همچنین، اگر در بازارهایی ترید میکنیم که نقدینگی کمی دارند، باید به تاخیر (Slippage) هم فکر کنیم.
برای آزمودن این تاکتیک، نقطه ابطال خود را به ۱۰% افزایش میدهیم و در فرمول ذکر شده قرار میدهیم.
همان طور که مشخص است، نقطه ابطال یا فاصله حد ضرر تا نقطه ورود ما ۲ برابر شده و به ۱۰% رسیده است. حال اگر بخواهیم تنها ۱% از دارایی خود را درگیر این معامله کنیم، باید به مقدار ۵۰۰ دلار وارد شویم.
سخن آخر
محاسبه پوزیشن سایز بر اساس یک استراتژی اختیاری و خودسرانه انجام نمیشود. این کار شامل تعیین دقیق ریسک کل سرمایه و توجه به نقطه ابطال، پیش از ورود به هر معامله است. بخش مهم دیگر این استراتژی اجرای آن است. به عبارت دیگر، زمانی که اندازه پوزیشن و حد ضرر خود را مشخص کردیم، نباید پس از ورود به معامله آن را تغییر دهیم. بهترین راه برای یادگیری اصول مدیریت ریسک تمرین زیاد است. برای تمرین، میتوانیم از حسابهای دموی صرافیهای مختلف استفاده کرده و استراتژی خود را تست کنیم.